باده شبگیر

دل نوشته های قاصدک

باده شبگیر

دل نوشته های قاصدک

قلم بر زر - بخش دوم

قلم بر زر بخش دوم

در بخش نخست تلاش کردم تا عنوان کتاب «شهرباران» را با عنایت به اشعارومحتویات کتاب بررسی کرده ومطالبی راکه نیاز به بزرگنمایی و تاکیدداشت مورد توجه بیشتری قراردهم .

و امادر ادامه مطلب درقدم سوم سعی دارم تا فرم اشعار(قالب)را با دقت بیشتری زیر ذره بین گذاشته ونکات جالب آن را پررنگتر کنم، امیدکه مورد استفاده قرار گیرد. 

 

امروز  دوست  خوبم  همایون احمدوند در انجمن غزلی راخواند با مطلع 

 

بازی برای ماندن یعنی که رنگ بازی

دنیای رنگ بازی آن روی جنگ بازی

بازی دوستانه  ،  بین دو تن برابر

آهو پلنگ بازی ،ماهی نهنگ بازی 

 

برای لذت دوباره از غزلش به عصر شعر مراجعه کردم، امیدوارم شما هم لذت ببرید.   

 

 (این هم یک خبر خوب برای آن‌ها که می‌خواهند نقد شوند ونقد کنند) 

 

روح الله طالب نیا از دوستان انجمن فراهنگ وبلاگی را باعنوان شاعر مهمان جهت نقد شعر  

طراحی نموده است.  

  

اینکه همه چیز از شعر مهم‌تر است چیز تازه‌ای نیست، جالب‌تر اینکه همه هروقت می‌خواهند حجتی بر حرفشان بیاورند از قدرت شعر و ادبیات استفاده می‌کنند. و آن‌گاه که بخواهند برای «بچه‌های شهرداری» کلاس کامپیو‌تر بگذارند انجمن ادبی را تعطیل می‌کنند (جل الخالق).

 

آدرس جدید محل برگزاری انجمن اد بی حکیم فردوسی :  

 

رباط کریم – خیابان میوه وتره بار –بعداز خیابان جهاد- مدرسه بزرگمهر  

  

حالا مطمئنم ازاینکه بگویم یک جرعه از«تاک» با همهٔ نقص‌هایش  

خستگی رااز تن من و شما عزیزان دور خواهد کرد. 

 تاک

درخت من 

درخت مو

           به تن کرده لباس نو

به زیر آفتاب و سایه ایوان

تمام برگ هایش را

                       چو تاب زلف معشوقی

پریشان کرده و از تن

به دار

داربست کهنه ی دیوار آویزان،

گره کرده تمام دستهایش

                         به دور

هر چه دست آویز

مثال  کودکی ترسان

و می لرزد

                 تمام دست و پایش

چون تن لرزان یک مادر

شبیه نبض بیماری

               که آرامیده در بستر،

                             می لرزد

ومی لرزد

به لمس بوسه ای از باد 

                    بسان برده ای رقصان،

چنان در خویش گم گشته

                   چنان گستاخ می پیچد

ومحکم می کند خود را

                      که گویی تا خود خورشید

آری،

          تا خودخورشید راهی نیست

و باد آهسته در گوشش

                    نوازش می کند

                                   هو هو

زمستان نیزدر راه است .

و او یک بار دیگر،  تا خود دیوار می لرزد

و محکمتر به دور هرچه  هست ونیست

                                     می پیچد،

سرش را در مسیر آفتاب  تازه می گیرد

وخون زندگی از نو

                     درون شاخه هایش تازه می گردد

و برگ کوچکی

                  در انتهای شاخه ای، بیدار می گردد

و کم کم سایه از ایوان

                       به سمت دیگری آرام  می چرخد.

قاصدک


 پی نوشت :  صمیمانه ازهمکاری مدیریت محترم آموزشگاه بزرگمهر تشکر می کنم

 

 به نام خدا  

 نقد شکل شناسانه کتاب شعر شهر باران اسدالله سلیمی - پریشان  

بخش دوم  

قدم سوم

در شکل‌شناسی اشعار کتاب، بیشتر بر دو وجه توجه شده است. در ابتدا شکل بیرونی اشعار (قالب اثر) و درانتها به مقدار محدود وزن وموسیقی اشعار مود مداقه قرار گرفته است. بنابراین آنچه بر شکل درونی (صنایع معنوی) شعر تاثیر گذار بوده فعلا مورد بحث ما نمی‌باشد.

الف) قالب: شهر باران در پائیز ۱۳۷۹ به چاپ رسیده است مجموعه‌ای که بیشتر اشعار آن منتخب سروده‌های سال‌های ۷۴ تا هفتادو پنج می‌باشد. (با عنایت به اینکه بعضی از اشعار تاریخ ندارد، شاید دو یا سه شعر مربوط به تاریخی بعد از آن باشد)  

اینکه آقای سلیمی شعر آزاد بخصوص شعر آزاد نیمایی را به خوبی می‌شناخته ویا می‌شناسد حرفی نیست، ولی آثار موجود در کتاب که مربوط به دوران بلوغ شعری پریشان می‌باشد در مقایسه با آنچه که امروز می‌سراید، تفاوت‌های ویژه‌ای دارد.

اشعار کتاب عموما مستندی است بر اینکه او ابتدا با شعر کلاسیک آشنا بوده و پس زمینهٔ ذهنی‌اش هنوز با اشعار کلاسیک شکل گرفته است. تا جایی که بسیاری از اشعارش ازقالب نیمایی خارج بوده و کاملا کلاسیک (مثنوی – غزل) می‌باشد.

مثنوی :

«وقتی که توآمدی پریشان بودم

                                 سرخورده زبیگانه و خویشان بودم

وقتی که تو آمدی  دلم  مرده بود

                                    از هر چه که بودو هست آزرده بود»

غزل :

«هر آنچه به جز نسیم  حاشا می کرد 

                        بلوای  غروب را تماشا می  کرد ...

هردم نگهی به پست و بالا می  کرد

                           در بی خبری نقش خود ایفا  می کرد...

هر غصه غروب خویش پیدا می کرد

                                وآن سرو سرود خویش اجرا می کرد...»

مثنوی (غزل مثنوی) :

« با تو اگر گفتم نیاز                     بر تو اگر بردم  نماز

بر تو گر آوردم سجود                   تقصیر گیسوی تو بود

 به به عجب رسمی به پاست            فرمانده هستی  خداست

     دادست بر آدم وجود                     گفتست  بر آدم سجود... »  

از این دست اشعار کلاسیک به وفور می‌توان در شهر باران یافت که البته به روایت شکل قوالب می‌توان آنهارا مثنوی، غزل، تک بیتی و... نام نهاد ولی در بررسی کارکرد قوالب (بحثی جدا می‌طلبد) گاهی تغزلی در مثنوی یافت شده، یا حتی می‌توان تغزلی در تک بیت‌ها یافت که در واقع نوعی ساختار شکنی درنوع استفاده از قالب می‌باشد.

به همین علت است که به نظر می‌رسد پریشان آگاهانه ساختار شعر‌های کلاسیکش رابه هم ریخته تا به شعر آزاد برسد.

این ساختار شکنی چه آگاهانه باشد چه از روی غریزه شعرباشد، شعر‌هایش را در شهر باران از سر درگمی‌‌ رها نمی‌کند و مخاطب را در انتخاب فرم شعر بر سر دو راهی می‌گذارد.

البته این ساختار در بسیاری از اشعار به چهار پاره نزدیک می‌شود (این قالب شعر نیز در اشعار معاصر برای فرار از چهارچوب فرم کلاسیک و آزاد اندیشی شاعر استفاده می‌شود) ولی هیچ‌گاه یک چهار پاره کامل را در اشعار پریشان نمی‌توان یافت، گویی او آگاهانه ابیات را جابه جا کرده تا قالب شعر را در هم بریزد و به شعر نیمایی نزدیک گردد.

            

«  امشب ناز وعده بود  (1)

امشب تا نخورده بود   (2)

                          باد نفس چومی کشید (5)

                          روح به باغ می دمید(6)

امشب باغ راز بود (3)

مستی می نیاز بود (4)

                            ابر نفس چو می کشید (7)

                            آب حیات می چکید (8) » 

( اشعار را به ترتیب شماره بخوانید تا حدود بسیار زیادی شبیه چهار پاره است)

البته اگر گاهی به چینش مصرع‌ها دقت نشودو شعر را نه بصورت نوشته شده (موج نو) بلکه بصورت چهار پاره بخوانیم، می‌توانیم چهار پاره‌هایی رابه صورت مستقل بیابیم که مشخصاً در ادامه شعر این قاعده نیز به هم ریخته است. 

«بتخانه بشکستن  چه سود

                            بت رااگر باید ستو د

بت بودن بت داشتن 

                                    از لوحمان نتوان زدود»  

  

با دقت بیشتر می‌توان در اشعار کتاب قالب جدیدی با عنوان «چهار پاره مثنوی» یافت که البته بازبه اشعار آزاد نیمایی کمتر نزدیک است تابه شعر کلاسیک.

آقای سلیمی در اشعارش قوالب مختلفی را آزموده است که هیچکدام نه بطور کامل شعر آزاد است و نه به کمال در قالب‌های معتبر کلاسیک می‌گنجد ولی در اکثر آثارش دستمایه‌های کلاسیک بیشتر نمود می‌کند.

گاهی بند‌هایی ازغزل رابا ترکیب بندهایی که قالب جدیدی را تداعی می‌کند به هم ربط داده است والبته از این فضای باز استفاده کرده تا در این میان از تک مصرع‌ها و یا تعدادبیشتری مصرع موزون استفاده کند بدون اینکه نگران بهم ریختن غزلش باشد، در واقع به نوعی خود را از قافیه و ردیف آزاد می‌کند.

 

«در این لطیف موستان میان دشت غروب

نوای زنجره چون عندلیب می آید

در این حریم که خلوت نشسته از ما دست

صدای زاغ بسی دلفریب  می آید

در این تصور مرطوب وسبز  نام ترا

نوشته اند  به دیوار مغرب آفاق »    

و البته این قالب‌ها که رگه‌هایی از شعر نیمایی را در خود دارد نگرانی‌های اورا در کم و زیاد شدن هجا در بعضی از ابیات ظاهرا کلاسیک از بین برده است.  

 

«میل هم صحبتی سبز  سعادت  داریم

.....

به هجران تو عادت داریم » 

 

وحتی در این راه نیز در انتها و ابتدای بعضی از اشعارش (شعر یادگار صفحه ۶۰) دقیقا چهار پاره‌هایی کامل می‌بینیم که نیمایی نبودن کار را بیش از پیش درچشم مخاطب نمود می‌دهد. 

 

«آنچنان هستم که منگ عشق توست

رنگی دنیای رنگ عشق توست

این درای کاروان شام نیست

ای سپهسالار،زنگ عشق توست »   

از جمله ابتکارات او در حیطه قالب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

1-       غزل مثنوی  در اختیار شعر نیمایی

2-       چهار پاره   در اختیار شعر نیمایی

3-       مثنوی های  نیمایی

4-       سه مصرع مجزا – تک مصرع مقفی

------------------- o

-------------------  p

------------------  t

                  -------------------- x

------------------- w

-------------------    u

------------------ n

                    ------------------ x

که البته این فرم را در بعضی از کارهای اخیر ایشان بیشتر دیده‌ام و فکر می‌کنم حتی می‌توان آن را به عنوان قالب پریشان نام گذاری کرد. که البته این فرم گاهی تعداد مصرع‌های مجزایش به دو یا چهارمصرع تغییر شکل می‌دهد.  

«نازو کرشمه  کم کن

ای صبح آفتابی

بازی چشم بگذار

                          گوئی هنوز خوابی

از دشت ما گذر کن

ازدین ما حذر کن

خطی بکش که دیگر

                              ردی زما نیابی

...

گردیده ای تو مامور

آیا فرشته نور

تا همت آزمائی ؟

                             از ما مکش حسابی »  

5-       یک مصرع مجزا – دومصرع مقفی  ( شعر خزان در خزان  ص 23)

 

« لب باز کرده به شکوه ، کای استوار

باریده ایم برتو بسی، باری ندیده ایم

بردامنت، جز بوته خاری ندیده ایم

آن سو ترک به دسته کلاغی ناظرم

که به آوازخویش، گوش فلک را کنندکر

کای بی خبر،خبر، نبوددر جهان خبر»

که البته همه این قوالب که از شعر کلاسیک عاریت گرفته شده‌اند به نوعی در اختیار شعر نیمایی شهر باران قرار گرفته‌اند.

در هر حال هر چند از پریشان در شهر باران اشعار نیمایی بسیار زیبایی را که صرفا بر قاعده شعر ازاد سروده شده‌اند و اندیشه قافیه و نوع آوری در آن‌ها جزو دغدغه‌های او نبوده است «شب نقره‌ای ص ۶۱» - «پائیز غریب ص ۶۵»، اما باید به صراحت گفت: چه دانسته این قوالب استفاده شده باشند و چه از روی سهو و تنها از روی اعتماد به جوشش غریزه و سابقه شعری، نمی‌توان آن‌ها را شعر آزاد نیمایی نام نهاد. هر چند ممکن است گفته شود که هیچ یک از قوانین شعرنیمایی را نقض نکرده است.

بله درست است ولی باید یاد آور شد که اصلی ترین کارکرد شعر آزاد نیمایی، آزادی شاعر از بند قافیه و ردیف و در بعضی از مواقع حتی آزادی عمل در کارکرد وزن (نه موسیقی) است، که این موضوع مهم در اکثر این قوالب نادیده گرفته شده است. 

نیمایی زیبایی از شهرباران :  (شب نقره ای ص61) 

چه کنم با تو که صد مکروفسون

هردم از چشم تو برجام نگاهم ریزد

ای سراپا همه حسن

ای سراپا همه آتش،

تو که بر جان براهیم گدازی صد‌ها خرمن عشق

برشب چشمانش، دسته گلی، شاخه نوری، باغی

جلوه کنی

چه کنم با تو سراپا همه شور

ای سراپا همه شعر

من تماشای ترا، در شب نقره‌ای پشت پرند

نتوانم که فراموش کنم

من صمیمی‌تر از آنم، که توانم

شوق دیدار ترا

در شب قدر فراموشی خویش

قدر نشناخته خاموش کنم

حاصل عمر گران مایه چه بود

کاروان عبث افتاده زپا

همه را بر قدوم نگه امشب تو

می‌پاشم، می‌ریزم، می‌سوزم

چشم بر عمق نگاه تو اگر می‌دوزم

ازشب قدر تولای تو تا سوختنم

فاصله یک نفس است

ازطلوع نگهت، تا شب من

فاصله یک نفس است ...

پایان بخش دوم

نظرات 40 + ارسال نظر
محمد داداش زاده پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ http://md3.blogfa.com

سلام
همیشه نویسنده و ماندگار باشی.
جاودانگی از آن تو باد.

سلام
سپاس از حضورت عزیز

قاسم عباسی جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:02 ق.ظ http://delqofteha.blogfa.com/

سلام جناب معبودی
ممنون از حضور و راهنماییهای خوبتون
از پست ارزشمندتون استفاده کردم
موفق و پیروز باشید

سلام -سپاس

به امید ترانه های قشنگ

پریشان جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ http://afkare-parishan.blogsky.com

جانا سخن از زبان ما می گویی
تشکر بخاطر نقدت
تشکر بخاطر لینکهات
تشکر بخاطر دغدغه هات
...... بخاطر شعرات

سلام - عزیز
دل ما بسی تنگ تر شده است

حسن نصر(سیاووش) جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ب.ظ http://hezareyeghoghnoos.blogfa.com

سلام جناب معبودی عزیز
ممنون از حضور و دعوت گرمتون
از پست ارزشمندتون استفاده کردم ولذت بردم
موفق باشید

سلام بزرگوار
ممنون از حضور شما

علی اص۲غرنجفی جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ http://www.aliasgharnajafim,.blogf.com

سلام عزیز گرامی
همه ی مطالب وبلاگ شما حالب بود
وممنون از حضور و نظرگرمتون

سلام - دوست طناز من
شاعر باشید همیشه
سپاس

علی محمد محمدی شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:18 ق.ظ http://ermes-3.blogsky.com/

سلام.

نیمایی قشنگی را دیدم که ازخواندنش :

....وخون زندگی از نو
درون شاخه هایم تازه می گردد !


راستی در تارنایم لینکتون کردم و به دلم سنجاق !

درود و بدرود !

روح الله احمدی/ بلبل شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ق.ظ http://www.bolbolzabooni.com/

سلام
چه شرابخانه ای راه انداختید
مطالب خوب و مفیدی بود
ممنونم عزیز

سلام
نوش جان

راشدانصاری شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 ق.ظ http://www.khaloorashed.blogfa

سلام.خسته نباشید

سلام - شما هم مانده نباشید

نادر شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:37 ق.ظ http://royayeshiirnam.blogfa.com

سلام وسپاس
ممنون از لطف شما
پاینده باشید

سلام - دکتر عزیز

مواظب دهان بیمارهایت باش

سپاس فراوان

خاله خانباجی شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ب.ظ http://khalekhanbaji.blogfa.com

سلام
فرصت نکردم مطالب رو بخونم ولی شعرتون اندیشه ی قشنگی داره

سلام
خدا به شما فرصت عطا کند
سپاس

رباعی معاصر شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://hosseingolchin.blogfa.com

سلام عباس عزیز
شعرها
و
مطالب جالبتان را خواندم
وبلاگ پرباری دارید
حتما برای بیش آموختن دوباره سرخواهم زد.

سلام
دوست خوبم
سپاس از حضور گرم شما
منتظر رباعی های تازه شما هستم

زهرا خیراللهی شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:22 ب.ظ http://www.pichakaaneh.blogfa.com

سلام دوباره . شعر زیبایی بود . همیشه توی تصویر سازی و نفوذ در مخاطب موفق بودید .مانا باشید . من هم آپ کردم .منتظر حضورتون هستم

مهدی سهراب شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:16 ب.ظ http://mehdisohrab.blogfa.com

سلام رفیق.خوندمت.با حال من نساخت ولی شعر خوبی بود.بابت معرفی غزل اقای احمدوند هم ممنون.زنده باش.

سلام - دوست عزیز
اما من رباعی زیبای شما را بسیار پسندیدم
شاعر باشید

افشین یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ق.ظ

[ناراحت] من کجا ایرانی ام


من که با دین عرب آمیخته ام

کیش و آیین را به تازى باخته ام

من که زرتشت کهن را داده ام

جاى آن قر آن تازى دیده ام

من کجا ایرانیم؟

من که نامم نام تازى گشته است

گه غلام این و گه آن گشته است

میروم مشهد به پا بوس رضا

گرچه فردوسى همانجا خفته است

من کجا ایرانیم ؟

من که تاج شاهیم چون رفته است

جاى آن عمامه بر سر رفته است

من که جشنم جاى نوروز و سده

عید فطر و عید قربان گشته است

من کجا ایرانیم ؟
من که بر گوشم چو روحم خسته است

زاهدى بانگ اذان را گفته است

بر سر هفت سین من هر نوبهار

جاى شهنامه چو تازینامه است

من کجا ایرانیم ؟

من که از دستم زبانم رفته است


آن شکر شیرین نباتم رفته است

من که از پارسى به فارسى تن دهم

چون عرب با واژه ام بیگانه است

من کجا ایرانیم ؟

من که قلبم با عزا پر گشته است

با غم بیگانه دل آغشته است

من که با اشک و غم و سینه زنى

شور و شادى از برم گم گشته است

من کجا ایرانیم ؟

من که خرمدین ز یادم رفته است

مهر میهن از روانم رفته است

گرچه از بانگ خروس تابانگ شب

حلق من الله اکبر گفته است

من کجا ایرانیم ؟
من کجا ایرانیم تا فتنه است

خاک میهن در کف بیگانه است

من کجا ایرانیم تا میهنم

اینچنین بى یار و یاور گشته است

من کجا ایرانی ام؟ [ناراحت]

سلام
خدا شمارا (شاد ) کند .
سپاس از حضورگرم شما

همایون احمدوند یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:04 ب.ظ http://asresher.blogfa.com

سلام عزیز دل

ممنون از لطفت...

اتفاقی که واسه انجمن افتاده توی این دوره زمونه دیگه جای تعجب نداره وقتی که....بچه های ادبیات همیشه رو هوا معلق اند!
به امید روزهای آبی تر
شعر نیمایی خوبی خوندم ذهنیت خوبی داشتی پایان بندی هم جالب بود
بابت همه ی لینک ها هم ممنون

موفق باشی و شاعر

سلام دوست خوبم
سپاس از حضور گرم شما
به امید روزهای بهتر و غزل های آبی تر
از لینک هم ممنون

سحر قربانی دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ب.ظ http://taha1214.blogfa.com

سلامی پر از شوق دیدار دوباره چند صباحی رفت که بودنتان در سایه روشن مشغله های دل مشغولی یا سر مشغولی بیخیال خیال منتظر ما که شعرتان را به گوش دل میشنیدیم آرمیده بود خوش آمدید و پربار مثل همیشه
موفق باشید وشاعر مدام

سلام
سپاس از حضور گرم شما

ما همیشه شما را خوانده ایم
این درد مشترک .... حرفهای مشترک دارد

فرزانه سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:23 ب.ظ http:///http://roz660.blogfa.com/

سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل

سلام
امیدوارم این قلب شکسته التیام پیدا کند

بداهه
دائم به تکا پو که مرا پند دهید
در تلخی زندگی به من قند دهید
بیرون زده غم لای ترک های دلم
من قلب شکسته ام مرا بند دهید

سپاس از حضورتان

حامد سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ http://hobab.blogfa.com/

می خواستم بمانم
رفتم
می خواستم بروم
ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم من بودم که نبودم

سلام - سپاس

مهم تو بودی و خزان آمد

مهم تو بودی و عمر رفت

میان این همه رفت و آمد ها

تنها چیزی که نبود تو بودی

مهدی شعبانی پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ http://DELCHEKIDEH.BLOGFA.COM

با سلام دوست خوبم
انجمن فراهنگ تا اطلاع ثانوی در حالت تعلیق به سر می بره در صورت برگزاری دوره ی جدید محل و زمان برگزاری انجمن به اطلاع خواهد رسید

سلام دوست خوبم - سپاس
افسوس که ماهی مرده آب را نمی فهمد

وگرنه سرشاریم از ابر

خاله خانباجی پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ

سید هادی نژادهاشمی (ه.مبهوت) پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ http://shere-sabzevari.persianblog.ir/

سلام دوست خوب من
مجموعه غزل [دیوارها کلید نمی خواهند ] کلید خورد

انتشارات شاملو مشهد

سلام - دوست عزیز

مبارک باشد.

علی کریمی کلایه جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:04 ب.ظ http://venash.persianblog.ir

سلام دوست
ممنون از نظرت
با احترام لینک شدی
خوشحال میشم متقابل باشه
اگه آره خبرشو بهم بده

شیما علاقبند جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:19 ب.ظ http://irandokht-iran.blogfa.com

سلام. ممنون که به وبلاگم سر زدید. شعرهای شما هم خیلی قشنگند. لذت بردم از خوندنشون.

افسانه ناوران شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ق.ظ http://www.avazebinoghte.blogfa.com

سلام و سپاس از متن زیبایتان و همچنین تاک دلنشین بود و به ماهیت حقیقی اش نزدیک . با احترام

نادر شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ق.ظ http://royayeshirinam.blogfa.com

سلام
ممنونتم
پس مزه ران بوقلمو! را هم فهمیدیم!!!
لطفت پاینده
مانا باشید

نا شناس سبز یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ

آگاهی را بخوانید

عقاب ایران و تیمسار روحانی سخنگوی آن

روز یکم مهر ماه شامگاه 7 شب را روز رستاخیز ملی و روز قیام همگانی

برای آزادی و سرنگونی حکومت ستمکار کنونی اعلام داشتند

بر هر ایرانی آزادی خواه و میهن پرست واجب است خود را برای

روز یکم مهر آماده ساخته و به دوستان و آشنایان آگاهی برسانید


پاینده ایرانمان و پیروزی نزدیک است

شیما شاهسواران احمدی یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ب.ظ http://maahmadi.blogfa.com

درود

ممنون

پیمان آل ابراهیم پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ق.ظ http://www.khoonindelan.blogfa.com/

... و برگ کوچکی
در انتهای شاخه ای، بیدار می گردد
سلام برادر
زیبا بود

hamid پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ http://iranrank.loxblog.com/

افزایش تضمینی بازدید سایت و وبلاگ:
http://iranrank.loxblog.com/

خاله خانباجی شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ق.ظ http://khalekhanbaji.blogfa.com

سبز هم نباشه ها

رضا سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ http://www.mashoghane.blogfa.com

سلام اقای معبودی
میگن هر معلمی تا وقتی که بازنشت بشه به هزاران دانش آموز درس میده.
نمیدونم اسم و خاطره ی این همه دانش اموز تو خاطرتون میمونه یا نه .
ولی ما دانش اموزا تا فارق اتحصیلی فقط از معلمای انگشت شماری درسامونو یاد میگیریم که همشونو به یاد داریمو
اگه از لینک وبلاگشون ما رو حذف کنن
ما از دلمون لینکشون میکنیم.


رضا جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ب.ظ http://www.mashoghane.blogfa.com

سلام اقای معبودی
ممنون که اومدین
من سعی میکنم هر ماه یه سری بهتون بزنم
در ضمن پست جدیدی گذاشتم دوس دارم نظرتونو ببینم
و برام دعا کنین که تو کنکور قبول بشم
اخه هنوز نتیجه هارو ندادن

سعید نیک زاد جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ http://www.varoonezanjare.blogfa.com

سلام
دو پلک خسته و سنگین و خون آلود ذهنم را
برای لحظه ای کوتاه می بندم . . .

در وارونه ی زنجره منتظرت هستم.

سعید نیک زاد یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ب.ظ http://www.varoonezanjare.blogfa.com

سلام
اگر لطف کنی و دوباره نقدهای ارزشمندتو برام بنویسی خیلی استفاده میکنم. ایشالا این بار مشکلی پیش نیاد.

رضا یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:28 ب.ظ http://www.mashoghane.blogfa.com

سلام
هممون منتطر جوابا هستیم
برامون دعا کنین

محمد حسینی مقدم یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ http://ghaedegi.persianblog.ir

خواهش می کنم
مرسی

نادر سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ق.ظ http://royayeshirinam.blogfa.com

سلام
نهایت لطف شما یه سروده های بنده است
مطلبتان هم اموزنده بود
برقرار باشید

حسین عباسیان چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ http://hoseinabbasian.blogfa.com

سلام.دعوتید برای خوانش...

آرش سیفی جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ب.ظ http://my-dead-bride.persianblog,ir

بــــــروزم با :

مثل یک شمع نصفه می سوزم

زندگی را که دود خواهم کرد.....
.
.
.
.
.
و منتظر شما.
بای

آرش سیفی جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ب.ظ http://my-dead-bride.persianblog.ir

بــــــروزم با :

مثل یک شمع نصفه می سوزم

زندگی را که دود خواهم کرد.....
.
.
.
.
.
و منتظر شما.
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد