باده شبگیر
دل نوشته های قاصدکباده شبگیر
دل نوشته های قاصدکمهرگان
۱- مهرانه
سلام
دیروز توسط یکی از دوستان عزیز (آقای اسماعیلی) عکسهای زیبایی با زیر نویس های قشنگ
به صندوق پستی من ارسال شده بود حیفم آمد شما هم لذت نبرید
ماه مهر
شروع فصل پائیز- فصل زندگی
ماه رنگ
ماه عشق
ماه عاشق
ماه مشق
باز باران با ترانه
سفره یلدا و باز
یک انار دانه دانه
فصل چتر زندگی
ماه جشن مهرگان
فصل عاشق پیشگی
فصل شاعر
فصل من
پادشاه فصل ها
صد مبارک بر شما
۲- شعر
باز باران- باران
توی مشتش رازی است
هر کسی مشتاق است
چتر را خواهد بست
قاصدک
پی نوشت : ۱- تشکراز دوست عزیزم مهدی اسماعیلی بابت انتخاب عکسها و فراموش نکردن ما
فقط شعر
۱- برای خنده
آش خاله
آن جور که عمه ام برایم گفته
از دختر همسایه و.... چندین نقطه
هر کار کنم نوشته بر پای من است
این آش که خاله ام برایم پخته
قاصدک
۲- رباعی
نماز
امید که این قطار برگردد باز
با سوخت عشق من وبر جاده ناز
این جا همه منتظرکه پشت سر تو
بالاله ونسترن بخوانیم نماز
قاصدک
سه ماه یا دو ساعت
۱- روزنامه
اول تابستان رفتم وگفتم برای ابلاغ من نیاز به مجوز دوباره هست یا نه
مسئولین محترم گفتند(بله) ما پیگیر مجوز شما هستیم
تا دقیقا روز ۳۰ شهریور ماه که جهت دریافت ابلاغ مجدد مراجعه کردم (چند بار رفته بودم )
به من گفتند خودت باید بری اداره کل تهران ومجوز بگیری
من نیز پس از تهیه مدارک لازم رفتم به اداره کل و در عرض ۲ ساعت مجوز لازم را دریافت کردم
البته این ۲ ساعت می توانست فقط ۱۰ دقیقه باشد!!!!!!!!!!!!!!!
۲- شاید شعر
کیست در این شهر که او مست نیست
کیست در این دور که ازین دست نیست
نیست شو وا ره از این گفت و گوی
کیست که از این ناطقه وارست نیست
دیوان شمس تبریزی
من می روم
سری به دیوار بزنم
وبرگردم
قاصدک